حوصله ام بدجور سررفته
نه کاری نه کسی نه چیزی
مثل کسی که چیزی گم کرده
دور خودم میچرخم
الان کمک بابام کردم تخم خربزه ها رو تو پلاستیک کردم
پسر پسر قبله و تاج سر پسر
ناز نفست ای مایه هستی من
الان ساعت 14:20تو بهار خواب آماده رفتن به آبیز
مادر بزرگمم تو گاراج نون میپزه با مامانمو زهرا و خالم
الان دیگه کارشون تموم شد
- ۰ نظر
- ۰۳ مهر ۹۴ ، ۱۷:۰۴