از چی بگم برات؟؟؟
دلنوشته خودم :: حساسِ بی احساس

حساسِ بی احساس

خورشیدهمیشه پشت ابرها نمی ماند

حساسِ بی احساس

خورشیدهمیشه پشت ابرها نمی ماند

حساسِ بی احساس

من مـَـردَم،تمام دارایی ام کوهی از غرور است . . .

کوهی که ریزشش را با چشمانت ده ها بار دیده ای !

من مـَـردَم،وقتی تو گریه میکنی نمیخندم . . .

برای شاد کردنت حتی،با تمام غم های دنیا میجنگم !

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۱۷ آذر ۹۴، ۱۰:۳۸ - mr point
    هم؟

۷۲ مطلب با موضوع «دلنوشته خودم» ثبت شده است

حوصله ام بدجور سررفته

نه کاری نه کسی نه چیزی

مثل کسی که چیزی گم کرده

دور خودم میچرخم

الان کمک بابام کردم تخم خربزه ها رو تو پلاستیک کردم

پسر پسر قبله و تاج سر پسر

ناز نفست ای مایه هستی من

الان ساعت 14:20تو بهار خواب آماده رفتن به آبیز

مادر بزرگمم تو گاراج نون میپزه با مامانمو زهرا و خالم

الان دیگه کارشون تموم شد



  • بی احساس خیار شور

نمی دونید چقدر خوشبختین.خودتون خبر ندارین.همتون از

دغدغه های زندگی می نالید.ولی چیزی دارید که به

چشمتون نمیاد.چیزی دارید که بهش میگن زندگی.ولی

اسمش چیز دیگه اییه...همه میرن.اخر عاقبت همه

همینه.فقط یکی زودتر و یکی دیرتر...




  • بی احساس خیار شور


نه در بارانی که میبارد
نه در بهار دروغین
ونه در خیابان های خالی
همه جای من شکسته است
زمان در گیسوهایت گم می سود
چشمانم در کوچه هاست
سببش عصیان عشق ام
دلم مسوزد دلم خونین
عصیــــــان
پشت سرم یک مشت دروغ مانده
مرا تو به این درد انداختی
رفتی و ذهنم اسیر این غبار هاست

  • بی احساس خیار شور

منمو شبو تنهایی...ویک صدا... سکوت...و دیوارهایی که شاهد بیقراریم هستند...پاییز هم آمد اما تو نیامدی...دلم آن روزهایی رامیخواهد که هنوز هم امید داشتم و امیدی بود به آمدنت... مثل یک خورشید به قلبم نور میداد...باز هم انتظار...باز اشک...و دردهایی که مال خودم هستند و متعلق به تو...اما تو...اکنون در رویاهای خود هستی...شاید هم در رویای خود مرا ببینی...چه زیباست...اگر مرا ببینی...خوشا به حال من...این روزها قلبم درد میکند...نزد هر دکتری که میروم نمیفهمد دلیل این درد را...هه خیال باطل...آنها نمیدانند که دکتر اصلی قلبم کیست...دکتری که برای رسیدن به او باید سالها صبر کرد...شاید هم هیچوقت نشود او را دید... در اصل تو را نه او را...

  • بی احساس خیار شور

من در این لحظه در کمال صحت عقل اعلام می کنم که من به خودم و زندگی باختم...

  • بی احساس خیار شور
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۳۰ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۲۸
  • بی احساس خیار شور

.خیانت کرده ام .... آری

و بر عشق تو می خندم

دو چشمت را خودم امشب

به روی خویش می بندم

خیانت کرده ام .... آری

نمی دانی و می گویم

بدان راهی دگر بی تو

برای عشق می جویم

وفایم را ندیدی که

خیانت را ببین حالا

دل تنگم ندیدی که

دل سنگم ببین اما

ندیدی غرق احساسم

ندیدی گریه هایم را

خیانت کرده ام تا تو

ببینی خنده هایم را

خیانت کرده ام .... آری

چه خشنودم که می دانی

مکن اندیشه باطل

که قلبم را بسوزانی

  • بی احساس خیار شور

راه بدی را انتخاب کرده بودم برای نگه داشتنت


صداقت ؛ مهربانی ؛ زیاد به “تو” توجه داشتن و خیلی


حماقت های دیگر …


این روزها هرچه خائن تر باشی ، دوست داشتنی تری !

  • بی احساس خیار شور

آدرس وب جدیدم واسه ورود کلیک کنید




  • بی احساس خیار شور

قصد من فریب خودم نیست,دل پذیر!
قصد من
فریب خودم نیست.

اگر لب ها دروغ می گویند
از دست های تو راستی هویداست
و من از دست های توست که سخن می گویم.

دستان تو خواهران تقدیر من اند.
از جنگل سوخته از خرمن های باران خورده سخن می گویم
من از دهکده ی تقدیر خویش سخن می گویم.

احمد شاملو

  • بی احساس خیار شور